سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گنجشک و درخت

گنجشک کوچک درخت اقاقیای باغچه با گربه خیابانی اشنا شد با او رفت درخت اقاقیا از گربه های خیابانی برای گنجشک کوچک شاخه های بی منتش زیاد گفته بود اما لحظه سکوت و بغض برای اقاقیا فرا رسیده بود.

درخت اقایا فقط به پرکشیدن گنجشک خیره شد نمی توانست حرفی بزند

 گنجشک احساس میکرد که دیگر انقدر بزرگ شده که طعمه گربه خیاباینی نشود .

 درخت ارام گریه کرد گنجشگک درخت حتی نیم نگاهی هم به تنها پناه تنهاییهایش نکرد . گنجشگک رفت تا خورده شود و درخت ماند و با خاطرات پرنده کوچکش گریست.